دکتر کژال غلامی: چند سال پیش دفترچه خاطرات یک کولبر به دستم رسید، دفترچهای که ارزش تحقیقی و تاریخی داشت. او شرح داده بود که چگونه از مهلکههای بزرگ در سرحدات جان به در برده، اما در شبی زمستانی به دلیل مسیریابی اشتباه با یک گله گرگ روبهرو شده است.
این جاست که باید سراغ کتاب «اقتصاد روایی» برویم؛ کتابی که ذهن ما را با آمار و ارقام اشغال نمیکند و نقش روایت را در کنش و واکنشهای اقتصادی برجسته میسازد. رابرت شیلر، اقتصاددان و برنده جایزه نوبل اقتصاد، به عنوان شارح اقتصاد روایی شناخته میشود.
به باور شیلر، اقتصاد روایی نشان میدهد که چگونه داستانهای عامهپسند در طول تاریخ تغییر میکنند و بر فرایندهای اقتصادی از جمله شکستها، رکودها و گشایش بازارها اثر میگذارند.
بر اساس تحلیل ساختاری شیلر، این باور که انتخابات آمریکا میتواند تجارت در خاورمیانه را متاثر کند به روایت رسانهها و قدرت نفوذ آنها بر افکار عمومی مربوط میشود. بازاریابها و تبلیغکنندگان زیرک نیز این روایتها را گسترش میدهند تا از آنها سود ببرند.
در عصری که به قول جوزف استیگلیتز، اقتصاددان بزرگ، جریان غالب نئولیبرالیسم دنیا را فتح کرده است یافتن خطوط گریز از این مهلکه هر روز سختتر میشود. در چنین وضعیتی، تجارت آزاد نمیتواند وجود داشته باشد چرا که این مفهوم پیشاپیش منحصر به کشورهایی بزرگ صادرکننده شده است؛همانها که حتی روابط دیپلماتیک خود با دیگر کشورها را بر اساس منافع تجاریشان تعریف میکنند و پیش میبرند.
در این فرایند، گزارهی مشهور «اخلاق و انصاف» که جان رالز، فیلسوف بزرگ لیبرالیست آن را لازمه مناسبات اجتماعی و اقتصادی دانسته است بیمعنا میشود.
برگردیم به اصل مطلب!
ما در پی آن هستیم که مناسبات تجاری را به گونهای روایت کنیم که جریان غالب رسانه به دلیل پیوند ساختاریاش با منفعتطلبی هرگز بدان سمت نرفته است.
تجارت ، سنت دارد. روایتها و قصهها دارد. بنابرین صرفا با یک کارت رسمی بازرگانی در جیب نمیتوان وارد این میدان شد؛ تحلیل بازار یک چیز است و ذهنیت داشتن، چیز دیگر.
تجارت را نمیتوان صرفا با اتکا به پول انجام داد، جریان معطوف به پول و کسب درآمد به هر شکل ممکن، اخلاق را متلاشی میکند و مناسبات انسانی را به روابط صرفا کالایی تقلیل میدهد.
وقت آن است که از خود بپرسیم چرا کلاهبرداری، و جرایم مرتبط با امور تجاری چنین فراگیر شده و جهان را به شّر بزرگ آلوده است؛ جرایمی که سیاستهای پیشگیرانه و تقنینی دولتها نیز ناتوان از چارهسازی برای کنترل آن است.
تجارت و بازرگانی باید به اخلاق و انصاف برگردد.
این عبارت چراغ راه ما در پیمودن این مسیر سنگلاخی است.
دقیقا این مطالب درست و بجا هستند.